سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 95 تیر 21 , ساعت 6:48 عصر

این همه آشفته حالی، این همه نازک خیالی

ای به دوش افکنده گیسو، از تو دارم، از تو دارم

 

این غرور عشق و مستی، خنده بر غوغای هستی

ای سیه چشم سیه مو، از تو دارم، از تو دارم

 

این تو بودی، کز ازل خواندی به من، درس وفا را

این تو بودی، کاشنا کردی به عشق، این مبتلا را

من که این حاشا نکردم، از غمت پروا نکردم

دین من، دنیای من، از عشق جاویدان تو رونق گرفته

سوز من، سودای من، از نور بی پایان تو رونق گرفته

 

من خود آتشی که مرا، داده رنگ فنا می شناسم

من خود شیوه نگه، چشم مست تو را می شناسم

دیگر ای برگشته مژگان، از نگاهم روی مگردان

دین من، دنیای من، از عشق جاویدان تو رونق گرفته

سوز من، سودای من، از نور بی پایان تو رونق گرفته

 

این همه آشفته حالی، این همه نازک خیالی

ای به دوش افکنده گیسو، از تو دارم، از تو دارم

این غرور عشق و مستی، خنده بر غوغای هستی

ای سیه چشم سیه مو، از تو دارم، از تو دارم، از تو دارم

 

 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ